loading...
متین دانلود -نهتانی
تبلیغات


کیف لوازم آرایش

متین دانلود - خرید کیف

یک کیف لوازم آرایش مدرن برای زنان امروزِی، با ظاهری بسیار  زیبا، جنس بسیار با کیفیت و عرضه شده در رنگ های مختلف. همراه با یک آینه کوچک متصل به بدنه کیف که از گم شدن آن جلوگیری می کند که شما را از حمل آینه اضافی و جاگیر بی نیاز می کند. همچنین این کیف دارای دارای دو جیب نایلونی داخلی و همچنین یک جیب زیپ دار می باشد که به شما اجازه می دهد موارد دیگری مانند پول و همچنین کارت ها خود را داخل آن قرار دهید. بدنه این کیف ضد آب بوده و از وسایل و لوازم شده به خوبی محافظت می کند. زیبایی و کیفیت این کیف آن را به هدیه ایی مناسب برای عزیزان شما تبدیل می کند.

»برای مشاهده ی توضیحات و تصاویر بیشتر اینجا کلیک کنید

روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

 

قیمت: 16,500 تومان
خرید محصول + متین شاپ

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
آبریزش بینی را با آنتی هیستامین های طبیعی درمان کنید! 0 1945 azita
مردان از همسر خود چه می خواهند؟ 0 724 azita
چگونه با کودک آب زیر کاه کنار بیاییم؟ 0 612 azita
خوشبو کردن آشپزخانه فقط با دارچین یا وانیل 0 364 azita
پیشنهاد خانگی برای مو های تار و کدر شده 0 369 azita
سرعت ویندوز را بالا ببرید 0 342 behsa
استرس مغز كودكان را تغییر می‌‌دهد 0 399 behsa
زنان از همسر خود چه می خواهند؟ 0 381 behsa
از بین بردن پشه های ریز میوه ها به روش طبیعی 0 449 behsa
یک کرم عالی برای از بین بردن چروک دست ها 0 391 behsa
توصیه‌های سنتی برای درمان کبد چرب 0 359 nina
۶ اشتباهی که در مورد ابرو ها مرتکب می شوید! 0 348 nina
چگونه ترک دیوار را تعمیر کنیم 0 403 nina
حسود باشيد اما شکاک نه 0 327 nina
فعال کردن کورتانا در ویندوز 10 0 301 nina
پنهان کردن فایل‌ها و پوشه‌ها از اسپات‌لایت 0 387 haniye
بسیاری از کودکان بی‏دلیل گریه می‏کنند. آیا این علامت هم نشانه افسردگی است؟ 0 440 haniye
نحوه درزگیری پنجره ها 0 376 haniye
چگونه موهای زائد را با زردچوبه برداریم ؟ 0 391 haniye
نشانه های دلزدگی زناشویی چیست 0 1244 haniye
نهتانی بازدید : 443 1390/08/22 نظرات (0)

چوپانی مشغول چراندن گله گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله‏ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده‏های خاکی پیدا می‏شود. رانندهی آن اتومبیل که یک مرد جوان با لباس شیک ، کفشهای Gucci ، عینک Ray-Ban و کراوات YSL بود، سرش را از پنجره اتومبیل بیرون آورد و پرسید: اگر من به تو بگویم که دقیقا چند راس گوسفند داری، یکی از آنها را به من خواهی داد؟

چوپان نگاهی به جوان
تازه به دورانرسیده و نگاهی به رمهاش که به آرامی در حال چریدن بود، انداخت و با وقار خاصی جواب مثبت داد.

جوان، ماشین خود را در گوشه‏ای پارک کرد و کامپیوتر
Notebook خود را به سرعت از ماشین بیرون آورد، آن را به یک تلفن راه دور وصل کرد، وارد صفحه‏ی NASA روی اینترنت، جایی که می‏توانست سیستم جستجوی ماهواره‏ای ( GPS ) را فعال کند، شد. منطقهی چراگاه را مشخص کرد، یک بانک اطلاعاتی با 60 صفحهی کاربرگ Excel را به وجود آورد و فرمول پیچیده‏ی عملیاتی را وارد کامپیوتر کرد.

بالاخره 150 صفحه‏ی اطلاعات خروجی سیستم را توسط یک چاپگر مینیاتوری همراهش چاپ کرد و آنگاه در حالی که آنها را به چوپان می‏داد، گفت:....
شما در اینجا دقیقا 1586 گوسفند داری.

چوپان گفت: درست است. حالا همین‏طور که قبلا توافق کردیم، می‏توانی یکی از گوسفندها را ببری.

آنگاه به نظارهی مرد جوان که مشغول انتخاب کردن و قرار دادن آن گوسفند در داخل اتومبیلش بود، پرداخت. وقتی کار انتخاب آن مرد تمام شد، چوپان رو به او کرد و گفت: اگر من دقیقا به تو بگویم که چه کاره هستی، گوسفند مرا پس خواهی داد؟

مرد جوان پاسخ داد: آری، چرا که نه!

چوپان گفت: تو یک مشاور هستی.

مرد جوان گفت: راست می‏گویی، اما به من بگو که این را از کجا حدس زدی؟

چوپان پاسخ داد: کار ساده‏ای است. بدون اینکه کسی از تو خواسته باشد، به اینجا آمدی. برای پاسخ دادن به سوالی که خود من جواب آن را از قبل می‏دانستم، مزد خواستی. مضافا، اینکه هیچ چیز راجع به کسب و کار من نمی‏دانی، چون به جای گوسفند،
سگ مرا برداشتی

نهتانی بازدید : 489 1390/08/22 نظرات (0)

زنی چراغ جادو پیدا کرد و آنرا مالش داد ، غولی از آن بیرون آمد و به زن گفت: اگه آرزویی داری برآورده می کنم ، زن 1 دقیقه فکر کرد و گفتک آرزو می کنم پاهای لاغر داشته باشم. غول به او نگاه کرد و گفت : همش همین؟ من گفتم که هر چه دلت بخواهد برایت آماده میکنم و تو پاهای لاغر میخواهی؟ مردم از گرسنگی میمیرند ، همه جا جنگ است ، بیماری و فقر بیداد میکند و تو در حالی که میتوانی هر آرزویی بکنی پاهای لاغر میخواهی؟ زن بیچاره که دست پاچه شده بود گفت: خیلی خب ، پاهای لاغر برای همه مردم


نهتانی بازدید : 505 1390/08/22 نظرات (0)

یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه ، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش میکنه.
وقتی میرسه خونه میبینه گربه هه از اون زودتر رسیده خونه!!! این کارو چند بار تکرار میکنه اما نتیجه ای نمیگیره...
یک روز گربه رو برمیداره میذاره تو ماشین بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و ... خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون. یک ساعت بعد زنگ میزنه خونه
زنش گوشی رو برمیداره.
مرده میگه : اون گربه ی کره خر خونس؟
زنش میگه : آره.
مرده میگه گوشی رو بهش بده من گم شدم!!!


نهتانی بازدید : 461 1390/08/22 نظرات (0)

در آن دورانی که کسی نمی‌توانست به وجود توالت عمومی اطمینان داشته باشد، خانمی انگلیسی سفری به هندوستان را برنامه‌ریزی کرد. مهمان‌خانهء کوچکی را که متعلّق به مدیر مدرسهء محلّی بود در نظر گرفت و اطاقی رزرو کرد. چون نگران بود که آیا در مهمانخانه توالت وجود دارد یا خیر، در نامه‌ای به مدیر مدرسه سؤال کرد که آیا در مهمانخانهء مزبور WC وجود دارد یا خیر.
مدیر مدرسه تسلّط کاملی به زبان
انگلیسی نداشت. نزد کشیش محلّی رفت و پرسید که
WC به چه معنی است. کشیش هم تا آن زمان نشنیده بود. دو نفری همّت گماشتند تا معانی احتمالی این دو حرف را بیابند و نهایتاً به این نتیجه رسیدند که خانم مزبور طالب

Wayside Chapel

 است که بداند آیا (کلیسای کنار جادّه) نزدیک مهمانخانه وجود دارد یا خیر. ابداً به ذهنشان خطور نکرد که این دو حرف ممکن است به معنی توالت باشد.
مدیر مدرسه در جواب خانم نامه‌ای نوشت. متن نامه به شرح زیر است:

نهتانی بازدید : 452 1390/08/22 نظرات (0)

یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، جوانی به درختی تکیه داده بود و مثل ابر بهاری گریه می کرد. گاهی که از گریه کردن خسته می شد، به نقطه ای خیره می ماند، بعد آهی می کشید و شروع به اشک ریختن می کرد.

همان جور که جوان مشغول آه کشیدن و اشک ریختن بود، ناگهان آسمان ابری شد و صدای رعد و برق شدیدی از ابرها برخاست و روی زمین گرد و خاک شد. جوان به خیال این که می خواهد طوفان بشود، برخاست برود پی کارش که ناگهان دختری را در مقابل خود دید.  

نهتانی بازدید : 495 1390/08/22 نظرات (0)

یک پیرمرد بازنشسته خانه ی جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته ی اول همه چیز به خوبی و خوشی گذشت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه پس از تعطیلی کلاس ها 3 تا پسر بچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند هر چیزی که در خیابان افتاده بود شوت می کردند و سروصدای عجیبی به راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد مختل شده بود. این بود که پیرمرد تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت : بچه ها! شما خیلی بامزه هستید از این که می بینم اینقدر بانشاط هستید خوشحالم من هم که به سن شما بودم همین کار را می کردم. حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید من روزی 1000 تومن به شما می دهم که بیایید اینجا و همین کار را بکنید بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد پیرمرد به آنها گفت: ببینید بچه ها متاسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی توانم روزی 100 تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟
بچه ها با تعجب و ناراحتی گفتند: صد تومن!؟ اگه فکر می کنی به خاطر 100 تومن حاضریم این همه بطری و نوشابه و چیزهای دیگر را شوت کنیم کور خوندی ما نیستیم!

از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.

نهتانی بازدید : 486 1390/08/22 نظرات (0)

جانی ساعت ۲ از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گران قیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود: ”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”.
جانی معطل نکرد، داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.
گارسون برایش دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت: ”ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.”


گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت: ”خودشان می فهمند که من نخوردم!”
اما جانی موقعی فهمید که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت ۱۵ دلار و ۱۰ سنت.
جانی معترض شد: ”ولی من هیچ کدوم رو نخوردم!” و مرد پاسخ داد ”ما آوردیم، می خواستین بخورین!”

جانی که خودش ختم زرنگ های روزگار بود، سری تکان داد و یک سکه ۱۰ سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی متصدی اعتراض کرد، گفت: ”من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ دلار می گیرم.”
متصدی گفت: ”ولی ما که مشاوره نخواستیم!” و جانی پاسخ داد: ”من که اینجا بودم! می خواستین مشاوره بگیرین!”
و سپس به آرامی از آنجا خارج شد.

نهتانی بازدید : 518 1390/08/22 نظرات (0)

این داستان واقعی است.

یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل جای اینکه از جاده اصلی بیایم یاد پدرم افتادم که می گفت: جاده قدیمی باصفا تره و از وسط جنگل رد میشه! من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی ، 20 کیلومتری از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد.

وسط جنگل ، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت. اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه از موتور ماشین سردر نمی آرم. راه افتادم تو دل جنگل ، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود. با یه صدایی برگشتم دیدم یه ماشین خیلی ارام و بی صدا بغل دستم وایساد.....

من هم بی معطلی پریدم توش این قدر خیس شده بودم که به فکر این که توی ماشینو نیگا کنم نبودم. وقتی روی صندلی عقب جاگرفتم ، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر ، دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست!!!  

بعد ماشین شروع به حرکت میکنه هر بار که مقابلش یه دره بوده یه دست از پنجره می یومده بیرون و فرمونو می چر خونه تا این که یه جا میرسه که یه قهوه خونه بوده از ماشین می پره پایین می ره جریانو برا همه تعریف می کنه بی هوش می شه وقتی به هوش اومد می بینه دو تا مرد میان تو یکیشون می گه:اصغر این یارو همون دیونه اس که وقتی داشتیم ماشینو هل می دادیم اومد تو .

نهتانی بازدید : 542 1390/08/22 نظرات (0)
اعضای قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»

پاسخ: «اینطور به نظر میاد»، پس رییس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟»

پاسخ: «صد در صد»، رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»

پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!

رییس: «از کجا می دونید؟»
پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن
نهتانی بازدید : 600 1390/08/22 نظرات (0)

مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد.

BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.

قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. پای را بر پدال گاز فشرد و سرعت به ١٦٠ کیلومتر در ساعت رسید.

مرد به اوج هیجان رسیده بود. نگاهی به آینه انداخت. دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او می‌آید و چراغ گردانش را روشن کرده و صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است ...


فروش ویژه مجموعه عظیم اندروید 2012



مجموعه بی نظیر و استثنایی تمام نرم افزارها، بازی ها و سرگرمی های گوشی های آندروید عرضه شده در سال 2012، پکیج اورجینال و بسیار شکیل دارای هولوگرام شامل 2 DVD اوریجینال نقره ای همراه با کتابچه راهنمای فارسی فیزیکی
ویژگی ها و محتویات مجموعه آندروید :
- بیش از 600 نرم افزار تست شده به همراه توضیحات در دفترچه فیزیکی
- در حدود 150 بازی جذاب با گرافیک فوق العاده بالا و ۱۰۰ % تست شده
- مجموعه بی نظیر از Wallpaper، Widget، زنگ موبایل و ... برای آندروید
- برترین تم ها به همراه آموزش و مباحث مرتبط با آن ها
- ابزارهاي روت كردت گوشي
-  GPS برای سیستم عامل آندروید
-  آموزش هاي كاربردي تشريحي به زبان فارسي
- و…
    »  برای مشاهده توضیحات و تصاویر بیشتر این محصول اینجا را کلیک کنید ...
           
روش خرید: برای خرید پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول مورد نظر را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.
              
          قیمت: 8900 تومان
                     
 

تعداد صفحات : 6

درباره ما
دانلود. دانلود کلیپ. دانلود آهنگ جدید. عکس . دانلود انتی ویروس.اپدیت انتی ویروس.دانلود فیلم ,وب سایت نهتانی nohtani
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1994
  • کل نظرات : 538
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1437
  • آی پی امروز : 203
  • آی پی دیروز : 177
  • بازدید امروز : 3,056
  • باردید دیروز : 1,369
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,056
  • بازدید ماه : 31,488
  • بازدید سال : 186,968
  • بازدید کلی : 6,668,966